English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4495 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
greats U امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
little go U نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
elevation stop U حد نهایی درجه
final temperature U درجه حرارت نهایی
to try something on U چیزی را برای امتحان پوشیدن
graduate U درجه گرفتن
graduates U درجه گرفتن
graduation U درجه گرفتن
graduating U درجه گرفتن
to take one's d. U درجه گرفتن
to try on U برای امتحان پوشیدن بطورازمایش اغازکردن
ordeal U امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
ordeals U امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
gradations U ترفیع درجه گرفتن
gradation U ترفیع درجه گرفتن
all the way U اخرین یورش برای لمس نقطه نهایی
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
university extension U تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
matriculated students U شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
glide U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
check plot U یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
dan U درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
telic U نهایی دارای هدف نهایی
offsetting U حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی
offset U حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی
direct reading dial U درجه بندی برای قرائت مستقیم
offsetting U مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
offset U مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
boilerplating U قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
ES IS U سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
nurser U شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
windage U درجه تنظیم تیر برای پیشگیری اثر باد
humidistat U اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
enlist U برای سربازی گرفتن
enlisting U برای سربازی گرفتن
enlists U برای سربازی گرفتن
v ring U تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
grader U ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
to run for the bus U برای گرفتن اتوبوس دویدن
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
extra cover U پوشش اضافی برای بل گرفتن
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
To have design on someone . To malign someone . U برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
moves U مانوور برای گرفتن نفر جلو
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
gig U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
overtaking sight distance U مسافت دید برای سبقت گرفتن
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
gigs U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
moved U مانوور برای گرفتن نفر جلو
to hog <idiom> U بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
telescope U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
move U مانوور برای گرفتن نفر جلو
bass bug U حشره برای گرفتن ماهی خاردار
telescopes U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
stair stepping U روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
carries U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
burdended U فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
cp U دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
carrying U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
tampion U توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
carry U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
prize fight U جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
bids U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
bid U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
dummy U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
dummies U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
shut out <idiom> U مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dead letter box U فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
beam attack U تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
tryout U ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
pass pattern U مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoys U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoyed U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
provisor U کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
elevation indicator U صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch U درجه روی بازوی درجه داران
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
block the plate U موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
ATC U مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
meaconing U گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
damping vane U پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
gauging rod U میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
internal wrenching bolt U پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
braided U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braid U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braids U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
format U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
caban U طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
formats U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
Biomimicry U تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
sighting bar U ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation U درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class U درجه سوم بلیط درجه 3
third class U درجه سوم بلیط درجه 3
an fitting U رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
sighting leaf U ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
Bounty hunter U جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
to take a sample of blood U گرفتن نمونه خون [برای آزمایش خون]
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
lacrosse U بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
tests U امتحان
examinations U امتحان
trial U امتحان
examination U امتحان
test U امتحان
trials U امتحان
quiz U امتحان
quizzes U امتحان
test U امتحان
trials U امتحان ها
tests U امتحان ها
trial U امتحان
examination U امتحان
quiz [American] U امتحان
check U امتحان
assay U امتحان
checked U امتحان
tested U امتحان
try U امتحان
tries U امتحان
tentatively U من باب امتحان
assays U امتحان
examinations U امتحان ها
checking U امتحان
checks U امتحان
inspection U امتحان
brevet U درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
assay U امتحان عیارگری
test U امتحان محک
examining U امتحان کردن
To flunk a course . To fail an exam. U در امتحان رد شدن
examined U امتحان کردن
experimenting U امتحان عمل
examines U امتحان کردن
pretest U امتحان مقدماتی
examine U امتحان کردن
tested U امتحان کردن
assays U امتحان عیارگری
tests U امتحان کردن
tested U امتحان محک
experiments U امتحان عمل
tests U امتحان محک
experiment U امتحان عمل
experimented U امتحان عمل
unsight U امتحان نکرده
crucibles U امتحان سخت
crucible U امتحان سخت
preliminaries U امتحان مقدماتی
tripos U امتحان حساب
unaudited <adj.> U امتحان نشده
unchecked <adj.> U امتحان نشده
unevaluated <adj.> U امتحان نشده
temptations U ازمایش امتحان
unexamined <adj.> U امتحان نشده
examinee U امتحان شونده
unverified <adj.> U امتحان نشده
to bring to the proof U امتحان کردن
qualifying examination U امتحان صلاحیت
to take an examination U امتحان دادن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com